آخرين ايستادگي در برابر استيلاي غربزدگي در ايران
شيخ شهيد فضلالله نوري
.jpeg)
بدون شك، يكي از برجستهترين وجنجاليترين شخصيتهاي دويست ساله اخير ايران، شهيد شيخ فضلالله نوري است.
شخصيتي كه به دليل مشاهده رگههاي انحراف در جريان مشروطه، خواستار اصلاح وجدايي جريان مشروطه از رويكرد ضدديني بود، همچنين از اينكه روند پيشروي جريان مشروطه با قصد و خواسته استعمارگران قرين و همراه شده بود به مخالفت با اين نحوه از مشروطهخواهي برخواسته و بيرق مبارزه با مشروطه مغاير با شرع را برافراشت.
به همين خاطر برخي از عملههای مواجببگير استعمار كه در ميان مشروطهخواهان حقيقي رسوخ كرده و مشروطهخواهي حقيقي را به انحراف كشانده بودند به مقابله و رويارويي با ارشادات و رهنمودهاي شيخ برخواسته و او را آماج تهمت، افترا و توهين قرار داده و در نهايت به كمتر از كشتن و قتل او رضایت ندادند.
در حقيقت مرگ شهيد شيخ فضلالله نوري در آن دوران، فرجامي بود بر آخرين ايستادگي در برابر استيلاي غربزدگي در ايران؛ که به گفته جلال آل احمد در كتاب خدمت و خيانت روشنفكران «من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمي ميدانم كه بهعلامت استيلاي غربزدگي پس از دويست سال كشمكش بر بام سراي اين مملكت افراشته شد».
باري، در صداقت و درستي روش و منش او همين بس كه هنگامي كه شورشيان مشروطهخواه قصد جان او را كرده و منزلش را به محاصره درآوردند، سقراطوار دعوت سفارت روس جهت پناهندگي را رد كرده و فرمودند: «آيا رواست كه من پس از هفتاد سال كه محاسنم را براي اسلام سفيد كردهام حالا زير بيرق كفر بروم؟ و اينچنين مانند مولاي خويش تن به ذلت نداد».
طوبي لهم وحسن مآبٍ (آیه 29 سوره الرعد)، «آنان که به خدا ایمان آورده و به کار نیکو پرداختند خوشا بر احوال آنها و بازگشت و مقام نیکو آنها راست.»
حجتالاسلام امیرحسین صفاحسینی
معاون علمی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
در دانشگاه علامه طباطبائی
نظر دهید